آثار این نمایشگاه بیشتر به نقاشیهای کودکانی شبیه بودند که به جای نقاشی کشیدن روی کاغذهای کوچک سفید، توانسته بودند روی تختههای نازک چوبی به نقاشی بپردازند. در این نمایشگاه هیچ فردی که حرفهاش نقاشی باشد نیز حضور نداشت و آثار ارائهشده در آن متعلق بود به افرادی که نقاشی میکشند اما نقاش نیستند.
بنیاد مکرمه قنبری بعد از درگذشت او، چند دوره کارگاه آموزشی در زادگاه این بانوی علاقهمند به نقاشی برگزار کرد که با استقبال خوبی نیز روبهرو شد و نمایشگاه نگارخانه دی نیز به نمایش آثار برگزیده آخرین دوره از این کارگاه اختصاص داشت. در این نمایشگاه، نقاشیهای افراد برگزیده حاضر در کارگاه و آثاری از مکرمه قنبری در کنار هم به نمایش گذاشته شدند.
در میان آثار حاصل از این کارگاه آموزشی که همه آنها روی تختههای نازک چوبی کشیده شده بودند، بیش از هر چیز آثاری به چشم میآمدند که با شیوههای کاملا کودکانه تصویر شده بودند؛ نقاشیهایی با همان موضوعها و شیوه اجرا که میتوان آنها را در دفتر نقاشی کودکان دبستانی دید. البته با این تفاوت که حضور یک مربی در کنار این افراد مشخص است که حداقل، آنها را به پر کردن زمینههای سفید آثارشان با رنگ، تشویق کرده است. جالب اینجاست که در برخی از آثار این بخش از نمایشگاه میتوان همان شیوهای را دید که مکرمه قنبری در رنگگذاری تابلوهایش از آنها استفاده میکرد و لکههای رنگ را به شکل نقطه نقطه در کنار هم مینشاند.
هر چند از یک ذهن آموزش ندیده بعید است که به راحتی بتواند به تقلید از چنین شیوهای بپردازد اما حتی اگر چنین اتفاقی روی داده باشد باز هم این مربیان کارگاههای آموزشی بودند که میتوانستند مانع از آن شوند یا آن را در مسیر صحیح هدایت کنند. البته با دیدن عکسهایی که از افراد حاضر در کارگاههای آموزشی بنیاد مکرمه قنبری در کاتالوگ نمایشگاه چاپ شده است، این طور بهنظر میرسد که همه افراد حاضر در کارگاهها، فقط افراد روستایی نبودند و عدهای نیز در میان آنها حضور داشتند که با نقاشی، خیلی هم بیگانه نبودند.
ناگفته نماند که در آثار حاصل از این کارگاهها، 3 نقاشی وجود داشت که از کیفیتی متفاوت از دیگر آثار برخوردار بودند و جالب اینجاست که هر 3 این تابلوها در نمایشگاه نگارخانه دی به فروش رفتند. یکی از این تابلوها، نقاشی یک چهره بود که صرفا با کنار هم نشستن لکههای رنگی تصویر شده بود و تکنیک مدرن آن برای یک فرد ناآموخته که چیزی از هنر نقاشی نمیداند، چندان باورپذیر نیست. دو تابلوی دیگر نیز هر چند ممکن است با مناظری که در شمال با آنها مواجه میشویم تفاوت زیادی داشته باشند اما بهعنوان یک نقاشی، نسبت به دیگر آثار قابلقبولتر بودند. در یکی از این دو تابلو، زنهایی تصویر شده بودند که به شیوه روستاییهای شمال با قرار دادن ظروفی روی سرهایشان، مشغول حمل آنها بودند.
اما مطمئنا در روستاهای شمال ایران هیچ زنی بدون روسری و با موهای بلوند و بور این کار را انجام نمیدهد. با این حال برای توجیه این موضوع به راحتی میتوان از عصر ارتباطات و حضور تلویزیون در هر خانهای کمک گرفت.در بخش دیگری از این نمایشگاه، تعدادی از نقاشیهای مکرمه قنبری نیز به نمایش گذاشته شده بود. در اغلب این نقاشیها، آدمهایی تصویر شدهاند و سوژههای انسانی تم اصلی کارهای او را تشکیل میدهند.
در این نقاشیها هر جا که لازم شده نقاش، پیچیدگیهای تصویری را نمایش دهد، از خلاصه کردن بیان خود استفاده کرده و سوژهاش را به سادهترین شکل ممکن تصویر کرده است. در نقاشیهای مکرمه قنبری، هیچیک از قواعد نقاشی رعایت نمیشود؛ چراکه خصلت اصلی کار او نیز بر همین اساس استوار است که بدون دانستن این قوانین و بدون در نظر گرفتن آنها، صرفا به برونریزی احساسهای خود میپردازد.
حضور آدمها در بیشتر این آثار نشان میدهد که کشیدن نقاشی برای مکرمه قنبری تااندازهای بر نیاز او برای غلبه بر دغدغههای فکری استوار بود. جذابیت کارهای مکرمه نیز ارتباط چندانی با کیفیت آثار او ندارد، بلکه کیفیت آثار او در این نکته است که آنها را فردی بدون دانش نقاشی، خلق کرده است. در یکی از گفتوگوهایی که در زمان حیات مکرمه قنبری انجام شد، وقتی از او میپرسند که فکر میکند چرا مورد توجه گروهی مستندساز قرار گرفته است، جواب میدهد برای اینکه از 65 سالگی نقاشی را شروع کرده آن هم بدون آنکه آموزشی دیده باشد.
خود مکرمه قنبری با این جواب به صادقانهترین شکل ممکن درباره کار خودش قضاوت کرده است. همان طور که برخی از آثار مکرمه قنبری با دانستن این پسزمینه که خالق آنها فردی بدون دانش نقاشی است، میتواند حیرتانگیز باشد، تعداد زیادی از نقاشیهای او حتی با دانستن این پسزمینه نیز چیزی برای عرضه ندارند. حال در این شرایط تکلیف معلوم است که اگر گروهی بخواهند مانند او نقاشی کنند و به تقلید از او بپردازند، چه اتفاقی روی خواهد داد.
این هیجانزدگیها، یادآور دورانی است که مکرمه را بهعنوان کشفی تازه مطرح میکردند که گوی سبقت را از مارک شاگال ربوده و فرزندانش خبر از این میدادند که «مریل استریپ» قصد دارد در فیلمی هالیوودی در نقش مکرمه بازی کند. غافل از آنکه مکرمه هیچ ارتباطی با شاگال ندارد و ارزش آثار او نیز نه بهدلیل شاگال بودن بلکه بهدلیل مکرمه بودن است.
شاید یکی از بهترین توصیفهایی که درباره مکرمه قنبری و آثار او انجام شده، گفتههای محسن وزیری مقدم، نقاش 84 ساله کشورمان باشد که دو سال پیش در یکی از نمایشگاههای آثار قنبری عنوان کرد: «در بین طراحیها، طراحیهای غلط هم وجود دارند، اما این طراحی غلط، شیرینی و لطافت خاصی به نحوه بیان این خانم میدهد. کمپوزیسیون این کارها ربطی به کمپوزیسیونهای روزمره و متداول اروپا ندارد نباید و نمیتوان از آن زاویه آنها را بررسی کرد. اما خانم مکرمه هر آنچه از دلش برآمده را با شعور و درک تمام در تابلوها گنجانده است.»